نویسنده داستان های واقع گرا باید مانند آهنربای متحرک باشد
به گزارش مجله جهانگیر، به گزارش خبرنگار خبرنگاران (ایبنا)، برای من هم جا بگیر اثر سارا ویکس و گیتا واراداراجان با ترجمه شوکا کریمی منتشر شده است. این رمان برای گروه سنی نوجوان 12+ سال مناسب است و در ژانر واقع گرا نوشته شده و انتشارات پیدایش منتشرش نموده است.
برای من هم جا بگیر داستان دو پسر است؛ جو و راوی. داستان از زبان دو راوی اول شخص که دقیقا مثل شخصیت های کتاب آمریکایی و هندی هستند، نقل می گردد. جو و راوی هردو در مدرسه مشکلاتی دارند؛ راوی که تازه از هند به آمریکا آمده، در برقراری ارتباط با همکلاسی هایش دچار مشکل است. جو نیز اگرچه اهل آمریکاست؛ اما اختلال شنوایی دارد و سال جاری دوستان صمیمی اش از مدرسه رفته اند و او تنهاست. این دو پسر هیچ نقطه مشترکی ندارند؛ اما یک دشمن مشترک می تواند آنها را به هم پیوند بزند؟
این رمان در لیست نامزدی برای جوایز بسیاری از جمله دوروتی کانفیلد فیشر، جایزه کتاب کودک ویلیام الن وایت و جایزه کتاب بلوستم قرار گرفته است. به همین منظور با شوکا کریمی، مترجم این کتاب گفت وگویی داشتیم که در ادامه می خوانید:
- چه شد که برای من هم جا بگیر را برای ترجمه انتخاب کردید؟
کتاب را گروه فرهنگی انتشارات پیدایش به من پیشنهاد داد که همواره کتاب های درجه یکی انتخاب می نمایند، بعد از اینکه آن را خواندم چند نکته برایم جالب بود و تشویقم کرد ترجمه اش کنم.
- در این کتاب راوی و جو با هم خیلی تفاوت دارند؛ اما به علت داشتن یک دشمن مشترک در کنار هم قرار می گیرند. این نوع دیدگاه چه تأثیری بر نوجوانان دارد؟
اتفاقاً از نظر من در عین حال که تفاوت های ظاهری بسیاری دارند، در باطن شباهت ها و اشتراکات زیادی هم دارند و دشمن مشترک به گونه ای باعث می گردد به شباهت هایشان توجه نمایند. ضمناً، خودم چندان هم دیلن را دشمن به حساب نمی آورم، به نظرم در نهایت نویسندگان هم می خواهند به همین نکته برسند که شاید بچۀ قلدر یا آدم زورگویی دشمن خطرناکی به نظر برسد؛ ولی اتحاد در برابر این جور افراد و نترسیدن از آنها همواره باعث می گردد دست شان رو گردد و معلوم گردد قدرت چندانی هم ندارند.
- از نظر شما خصوصیات شاخص این کتاب چیست؟
درون مایه های آن؛ چیزهایی مثل قضاوت نکردن و پیش فرض نداشتن درباره آدم ها، نترسیدن از قلدرها و افتخار به ریشه ها و آنچه هستیم، همه برایم جالب بود. یک نکته مهم دیگر این بود که کتاب دو راوی دارد و در اصل حتی دو نویسنده و به تفاوت های فرهنگی بنیادین و در عین حال شباهت آدم ها در دل این تفاوت می پردازد. به خصوص که یکی از راوی ها شرقی و هندی است و برایم مجذوب کننده است که بچه های ایرانی بیشتر درباره فرهنگ های شرقی بدانند.
- با توجه به اینکه سارا ویکس شصتمین اثرش و گیتا واراداراجان اولین اثرش بود، تفاوت فضای قصه نویسی و قلم دو نویسنده را چطور دیدید؟ آیا اصلا تفاوت شاخصی وجود داشت؟
واراداراجان از شاگردان سارا ویکس در یک کارگاه نویسندگی خلاق بود که تصمیم گرفتند این رمان را با هم بنویسند؛ درواقع بر اساس ایده واراداراجان بود. به این علت، تعیین است که ویکس نظارت کامل بر یک دستی قلم و تکنیک قصه نویسی داشته است. ضمن اینکه در آمریکا ویراستاران نقش بسیار کلیدی و مهمی در کار نهایی، لحن و حتی گزینش محتوای اثر دارند. در نتیجه، بیشترین تفاوت را در فضای داستان ها می توان در تفاوت های فرهنگی دو نویسنده پیدا کرد: مثلاً وسواس فکری یک شخصیت هندی و بی خیالی یک شخصیت آمریکایی! برای همین، پیشنهاد می دهم با خواندن داستان به این مسئله توجه کنید تا در پی کشف این تفاوت ها بیشتر موقع خواندنش به شما خوش بگذرد!
- خلاقیت چه تأثیری در این نوع کتاب ها دارد؟
اصولاً نوشتن کتاب و خلق اثر یعنی صَرف خلاقیت. خواندنش هم خلاقیت خواننده را تحریک می نماید و به آن خوراک می دهد. حالا در کتاب های واقع گرا، شاید جنس خلاقیت با کتاب های فانتزی متفاوت باشد. در این دست کتاب ها، نویسنده باید مثل یک آهنربای متحرک، هر چیزی را که در زندگی اش می بیند، می شنود، می چشد و حس می نماید جذب و ضبط کند تا بتواند به موقع آنها را بیرون بکشد و دستی به سر و رویشان بکشد و سر جای مناسب قرار دهد. از دل همین هاست که شخصیت های تازه متولد و دنیا های کوچک و بزرگ خلق می گردد.
- چگونه می توان یک ترجمه را با برترین نتیجه ارائه کرد؟
دو مسئله اساسی هست که کمی کار را سخت می نماید یا بهتر است بگویم اگر نباشد نتیجۀ بهتری به دست می آید؛ یکی اینکه ناشران ایرانی هنوز بچه ها و نوجوانان این رده سنی را کمی دست کم می گیرند و ترجیح می دهند متن ترجمه شده ساده نویسی گردد؛ در صورتی که در متون اصلی، گاهی قلم، ترکیب ها و استعارات پیچیده ای به کار می رود و فهم این رده سنی و درک شان از زندگی را خیلی دست بالا می گیرند (که همین طور هم هست). دیگر اینکه به واسطه تفاوت های فرهنگی، خیلی چیزها در اداره ارشاد حذف یا اصلاح می گردد که به نظرم حیف است و باعث می گردد بچه های ما از یاد گرفتن و دانستن برخی چیزها محروم شوند.
مسئلۀ دیگر درآوردن طنزی است که در این کتاب ها مرسوم است و معمولاً نویسنده ها از آن استفاده می نمایند؛ باید کمی با متن و زمینه فرهنگی اش سروکله بزنی تا بتوانی آن طنز را جوری به فارسی برگردانی که خوب از آب دربیاید و نتیجه بدهد.
- به عنوان یک مترجم، توصیه شما به نوجوانان چیست؟
نوجوان کتاب خوان به بزرگسال کتاب خوان تبدیل می گردد و هر چه بیشتر کتاب بخوانیم تجربه زیست مان پُربارتر و غنی تر می گردد و انسان های دیگر و دنیا اطراف مان را بهتر درک می کنیم. ضمن اینکه کتاب های نوجوان فقط برای نوجوانان نیست و هر کسی در هر سنی می تواند از خواندن شان لذت ببرد و به ریشه هایش برگردد و شاید گره هایی را باز کند؛ به خصوص پدرومادرهای نوجوانان اگر این کتاب ها را بخوانند با دنیا بچه ها شان ارتباط بهتری برقرار می نمایند.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران