روایتی از یک پزشک مدافع سلامت، از گذاشتن پول لای دفترچه بیماران نیازمند تا ویزیت در راه پله زمان تعطیلی مطب

به گزارش مجله جهانگیر، دکتر شهید مصطفی صمدی که 16 اسفندماه به دلیل ابتلا به کرونا به عنوان شهید مدافع سلامت این دیار خاکی را ترک کرد.

روایتی از یک پزشک مدافع سلامت، از گذاشتن پول لای دفترچه بیماران نیازمند تا ویزیت در راه پله زمان تعطیلی مطب

به گزارش، روایت گری از پزشکان شهید در خط مقدم کرونا همچنان ادامه دارد، چرا که هر کدام شان درمان گرانی بودند که هرگز فکر نمی کردند روزی درمانی برای دردشان وجود نداشته باشد، آن ها غریبانه کوچ کردند، بعضی حتی فرصتی برای رسیدگی به امور زندگی خود را نداشتند.

دکتر مصطفی صمدی پزشک خانواده روستایی که سپس شهری در شهرستان بابل بود حدود 57 سال سن داشت، این پزشک بنام به خوشرویی و سبک دستی شهرت داشت، دکتر صمدی ظاهرا زن و فرزندنی نداشت.

شنیده ها حاکی از آن است که این پزشک عمومی در طول یک روز گاهی 40 در روز را ویزیت نموده و تا پاسی از شب را به این کار اختصاص می داد، این پزشک مرخصی نمی گرفت و بیماران را با دل و جان ویزیت می کرد، عشق به کار در وجودش همواره مملوس بود.

این پزشک زحمت کش و دلسوز در راه درمان بیماران، به ویروس کرونا مبتلا شد و متأسفانه از درمان خود باز ماند، در واپسین لحظات در حالی که دچار تنگی نفس شدید بود نسخه ارجاع خودش را نوشت.

این موارد را از زبان نسیم زارع نیا 53 ساله، کارشناس مامایی و همکار دکتر صمدی می شنویم؛ که مدتی را در کنار هم مشغول طبابت بودند، خانم زارع نیا دستیار دکتر صمدی نیز بود، و از او خاطرات تلخ و شیرین زیادی به یاد دارد، در این باره می گوید؛ می خواهم در خصوص عظیم مرد بی نظیری حرف بزنم که لای دفترچه بیماران نیازمندش پول دارو می گذاشت.

اگر بیماران را به متخصص ارجاع می داد و پزشکان برگه ارجاع قبول نمی کردند، طی تماس تلفنی مبلغ ویزیت را کارت به کارت می کرد و به بیماران می گفت؛ دکتر با من قرارداد دارد، از خوبی هایش هر چه بگویم کم است، همواره رفتاری مهربان و گرم با بیماران به خصوص بچه ها داشت.

وی بیان می نماید؛ با شهید دکتر صمدی، در کلینیکی که با هم مشغول به کار بودیم، در روز های ابتدایی شیوع کرونا درگیر ویروس کرونا شد، من هم که در همان مطب بودم در 27 بهمن ماه سال گذشته مبتلا به این ویروس شدم، علائم عجیب و غریبی داشتیم، به ناچار خودمان را قرنطینه کردیم و تلفن مطب را بر روی موبایل ها انتقال دادیم.

قبل از اینکه به کرونا مبتلا شویم با حجم زیادی از بیماران متوجه شدیم که نمی دانستیم چرا درمان نمی شوند، هنوز اطلاع رسانی خاصی در خصوص شیوع ویروس خطرناک کرونا صورت نگرفته بود، تا اینکه در اسفند ماه متوجه عمق فاجعه شدیم، در روز های آغازین اسفند تا انتهای آن در شهرمان بابل ظرفیت و امکانات در بیمارستان ها روز به روز کمتر می شد.

خانم زارع نیا می گوید؛ آقای دکتر روز به روز حال شان بدتر می شد، ولی او جواب تلفن بیماران را می داد و از هیچ نوع خدمتی دریغ نمی کرد، وی انسانی خیر و مهربان بود، که سلامتی خودش برایش اولویت نداشت، وی رتبه اول در بخش پزشکان خانواده را با تحت پوشش قرار دادن جامعه 3 هزار نفری به خودش اختصاص داده بود.

از نظر من علت ابتلای دکتر صمدی به کرونا ارتباط نزدیک و مستقیم با بیماران بود، که حجم زیادی از ویروس را دریافت کرد چرا که بدون داشتن هیچ بیماری زمینه ای 40 درصد از ریه اش در طی دو هفته درگیر شد، دهم اسفند ماه آقای دکتر طی تماس تلفنی از من خواست که در مطب حاضر شوم همانجا نسخه ارجاع خود را به بیمارستان شهید یحیی نژاد نوشت.

این کارشناس مامایی ابراز می نماید؛ پس از آن بستری شد تا چهاردهم اسفند ماه حالش مساعد بود غذا می خورد راه می رفت حرف می زد، ولی شب به یکباره حالش بد شد افت اکسیژن پیدا کرد همان زمان اکسیژن مرکزی بیمارستان به علت حجم بالای بیماران حدود سه ساعت قطع شد، دکتر به آی سی یو منتقل شد دچار تنگی نفس شدید شده و عصر روز پانزدهم اسفند به مقام شهادت نائل شد، او غریبانه در روستای پدری به خاک سپرده شد.

والدین آقای دکتر در قید حیات نبودند، خواهر، برادر، من و منشی مطب در کنارش بودیم، همسر و فرزندی نداشت، حال خودش دیگر در این جهان نبود، دفتر خاطراتش در هنگام ویزیت و معالجه بیماران همین جا بسته شد، از فردای آن روز خبر مرگ دکتر صمدی در شهر پیچید زجه بچه ها و ناله های بیمارانش را هنوز در خاطر دارم کسی باورش نمی شد که او دیگر در جمع ما نیست...

صحبت های بیماران در خصوص آقای دکتر همه ما را به یاد خاطراتش می اندازد، چنانچه درب مطب بسته می شد بیماری را روی راه پله ها می دید دوباره برمی گشت و ویزیت را انجام می داد، او غرق در خدمتش شده بود و در این راه جان خودش را داد.

پس از شهادت دکتر من که هنوز به کرونا مبتلا بودم، ترس تمام وجودم را فرا گرفت و حال جسمی و روحیم بدتر شد تا اینکه توسط دوست و همکار دکتر صمدی، متخصص عفونی دکتر رضازاده در رشت، به صورت آنلاین ویزیت شدم و با پیگیری های او از این ویروس مرگ بار جان سالم بدر بردم، در شهر ما به علت حجم بالای کرونایی ها پزشکان مهلت ویزیت حتی در فضای مجازی را نداشتند.

بهبودی من معجزه ای از جانب خدا بود، بعد از 10کیلو کاهش وزن و پس از اینکه سلامتی ام را به دست آوردم خدا را به خاطر همه چیز شکر می کنم، اعمال دکتر صمدی به ما درس های عظیمی داد، خدمت به مردم چنان شور و حالی دارد که خستگی ها را از دل و جان می زداید، ما هم ادامه دهنده راه دکتر خواهیم بود، امید که در این راه جان بدهیم.

وی در ادامه به بیماران خودش اشاره می نماید و می گوید؛ قبل از کرونا 22 مادر باردار را تحت کنترل داشتم که خوشبختانه برای هیچکدام مسئله ای ایجاد نشد و یک به یک زایمان کردند، کرونا ویروسی شرور است که ممکن است هر کسی را درگیر نموده و از پای بیاندازد، کسی فکرش را نمی کرد که خود طبیبان درمانی برای خودشان نداشته باشند.

  • رکورد جراحی شکاف لب و کام شکسته شد

نوشته ای دکتر ناصر قائمیان درباره دکتر صمدی؛ امروز برای از دست دادن دکتر صمدی عزیز، اول گریه کردم، ولی وقتی پیغام های مردم شهر رو در خصوصش می خواندم با خودم گفتم خدایا یک انسان می تونه چقدر خوب باشه که مردم در خصوصش اینجوری حرف بزنند؟ مگر عاقبت بخیری چیه؟

دکتر جان، جایت در بهشت رضوان باشه و خداوند شما رو با صالحین محشور کنه که شما مصداق عاقبت بخیری هستید، یادت همواره در دل های دوستدارانت سبز است.

دلنوشته دکتر مهدی رضازاده متخصص بیماری های عفونی به وقت غروب دلگیر آدینه 16 اسفند؛ بگذار تا بگریم، چون ابر در بهاران... کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران، دکتر مصطفی صمدی رفت...

او از همان دوران دانشجویی دوستی بسیار مهربان، شوخ طبع، وفادار، مومن و با خدا بود، پزشکی انسان دوست و مردمی بود.

در گردهمایی قبلی می گفت؛ من پزشک خانواده هستم و چه با افتخار می گفت که 2 هزار و 900 بیمار تحت پوشش دارم و چقدر از ارتباط نزدیکش با بیمارانش برایم تعریف کرد.

هر بار بیمارانش یک مشکل عفونی داشتند با من تماس می گرفت و نظرم را می پرسید، تلاشش برای درمان بیمارانش وصف ناپذیر بود، در بیمارستان که بستری بودم مدام به من زنگ می زد و حالم را می پرسید، مرخص که شدم خودش بستری شد.

ظهر دیروز با من تماس گرفت و گفت که می خواهند او را به آی سی یو ببرند و تخت هم خالی شده است، برایم باور کردنی نیست که مصطفی حتی یک روز هم آی سی یو را تاب نیاورد.

او مردی خستگی ناپذیر، انسانی شریف و آزاده و پزشکی حاذق و مهربان و انسان دوست بود، مصطفی جان همواره در یاد ما ماندگاری. روحت شاد...

از این پزشک زحمتکش، نام خوش و آوازهاش به جا ماند، همه از خوبی هایش می گویند و از او رضایت دارند، او امروز یکی از شهدای مدافع سلامت در استان مازندران و شهر بابل است.

منبع: فارس

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
انتشار: 18 شهریور 1399 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: jahangirrazmi.ir شناسه مطلب: 877

به "روایتی از یک پزشک مدافع سلامت، از گذاشتن پول لای دفترچه بیماران نیازمند تا ویزیت در راه پله زمان تعطیلی مطب" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "روایتی از یک پزشک مدافع سلامت، از گذاشتن پول لای دفترچه بیماران نیازمند تا ویزیت در راه پله زمان تعطیلی مطب"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید