رفیق کشی به خاطر انگشتر طلای بادآورده - مجله جهانگیر

به گزارش، شامگاه بیست و هشتم تیر 91 به کلانتری 157 کیانشهر خبر رسید جدال چند پسر در بوستان نارون به خون کشیده شده و مهدی 22 ساله جان سپرده است. ماموران به پارک رفتند و با جنازه خونین قربانی روبه رو شدند. آنالیز ها نشان می داد پسر 26 ساله ای به نام بهزاد و عمویش فاضل 22 ساله با مهدی و برادرش درگیر شده بودند که در این جدال بهزاد با قمه به گردن و دست مهدی زده و به همراه عمویش گریخته است. برادر مهدی به نام محمد که شاهد جنایت بود به پلیس گفت: چند روز پیش در پارک نارون قدم می زدم که یک انگشتر پیدا کردم وآن را به فاضل نشان دادم. فاضل وقتی فهمید انگشتر طلاست دیگر آن را پس نداد. بیست و هشتم تیر ماه بر سر همین موضوع با هم درگیر شدیم. بهزاد که داخل پارک بود با شنیدن سر و صدای ما، جلو آمد و از عمویش طرفداری کرد. همان زمان مهدی هم سر رسید و به یاری من آمد. بهزاد با قمه ای که در دست داشت به برادرم حمله کرد و او را زد.

پلیس با اطلاعاتی که به دست آورد به ردیابی دو متهم فراری پرداخت. 13 شبانه روز از جنایت گذشته بود که بهزاد با پای خودش به پلیس آگاهی رفت و ادعای بی گناهی کرد. وی گفت: آن شب با شنیدن هیاهو در پارک به محل درگیری رفتم و با بدن نیمه جان مهدی رو به رو شدم. برادر مهدی هم بالای سرش ایستاده بود و گریه می کرد. من هیچ نقشی در قتل نداشتم. به وسیله خانواده ام فهمیدم متهم به قتل مهدی هستم و به همین دلیل به این جا آمدم تا حقیقت تعیین گردد. چهار روز پس از مطرح شدن این ادعا فاضل هم به اداره آگاهی پایتخت رفت و از جزئیات درگیری گفت.

در این میان و به دنبال بازداشت فاضل، بهزاد حرف های تازه ای را مطرح و به قتل اعتراف کرد. وی گفت: از پیدا شدن انگشتر طلا خبر داشتم و به محض این که فهمیدم مهدی و برادرش با عموی کوچکم درگیر شده اند به خانه پدرم رفتم. من قمه ای را که در پارکینگ مخفی نموده بودم برداشتم و چند دقیقه بعد به پارک نارون برگشتم. مهدی که چوب در دست داشت به من حمله کرد و برای دفاع از خودم با قمه به گردنش زدم، اما نمی خواستم او را بکشم. من و فاضل وقتی فهمیدیم مهدی جان سپرده، وحشت زده سوار یک موتور شدیم و از تهران فرار کردیم. چند روز در شهر های شمال غرب کشور سرگردان بودیم، اما به خاطر عذاب وجدان به تهران برگشتیم و تسلیم شدیم.

بهزاد در شعبه 71 دادگاه کیفری سابق استان تهران در حالی پای میز محاکمه ایستاد که اولیای دم برای او حکم قصاص خواستند. بهزاد در دادگاه خودش را بی گناه خواند و گفت: من با قمه به گردن مقتول نزدم، اما قبول دارم در دعوا شرکت کردم و فقط یک ضربه به دست مهدی زدم. فاضل و سایر شرکت نمایندگان در درگیری منجر به جنایت نیز که همگی با قرار قانونی آزاد بودند یک به یک در صندلی ویژه ایستادند و خود را بی گناه خواندند. در انتها آن جلسه هیئت قضایی بهزاد را به قصاص محکوم کرد.

حکم صادر شده در دیوان عالی کشور تحت آنالیز بود که بهزاد درخواست اعاده دادرسی را بیان کرد و خواهان رسیدگی دوباره به پرونده اش شد و این شروع کش و قوس قضایی این پرونده بود. در سال 95 و با گذشت چهار سال از جنایت، درخواست اعاده دادرسی بهزاد در دیوان عالی کشور پذیرفته و پرونده به شعبه هم عرض فرستاده شد. بهزاد این بار در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و گفت: وقتی دعوا بالا گرفت و مهدی و برادرش با چوب مرا زدند، من برای دفاع از خودم یک چاقوی کوچک بیرون آوردم و به دست مقتول زدم. من قاتل نیستم و حالا یک شاهد را به دادگاه آورده ام تا برای اثبات بی گناهی من شهادت دهد. سپس شاهد جوان در صندلی ویژه ایستاد و گفت: من راننده کامیون هستم. ماشینم را کنار خیابان پارک نموده بودم که صدای داد و فریاد را از داخل پارک شنیدم. وقتی به پارک رفتم دیدم بهزاد دستش بریده بود و مقتول غرق خون روی زمین قرار داشت. همان موقع یک نفر را دیدم که قمه در دست و سراسیمه از پارک بیرون رفت. من شک ندارم مرد غریبه قاتل بوده است. در انتها آن جلسه قضات ادعای بی گناهی بهزاد را نپذیرفتند و با توجه به مدارک موجود وی را به قصاص محکوم کردند. در حالی که پرونده بار دیگر برای آنالیز به دیوان عالی کشور فرستاده شده بود بهزاد بار دیگر درخواست اعاده دادرسی را مطرح و ادعا کرد عمویش فاضل قاتل است و در این مدت به خاطر او حقیقت را پنهان نموده بود.

با طرح این ادعا، درخواست اعاده دادرسی وی پذیرفته شد تا بهزاد برای سومین بار در دادگاه از خود دفاع کند. وی دیروز در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و گفت: باور کنید من قاتل نیستم. عمویم با بهزاد درگیر بود و به همین دلیل هم او را با قمه زد، من بی گناهم. در انتها جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر نمایند.

منبع: خراسان